"تو"را دوست دارم بي آن كه بدانم چرا؟

دوستت دارم

بي محابا

راستش را بخواهي

دوست داشتنت، وابسته به رفتارت نيست

دوست داشتنت، مبنا ندارد

دليل ندارد

راستش را بخواهي 

دوست داشتنت، وابسته به داشتنت نيست

راست ترش را هم بخواهي

دوست داشتنت، حتي بسته به دوست داشتنم هم نيست

"تو"را دوست دارم بي آن كه بدانم چرا؟

بي آن كه حتي مهم باشد آنِ مني يا ديگري

"تو"را حتي ميان بهانه هاي سبز و زردت، دوست دارم

حالا "تو" هِي نباش

بغلم نكن

مرا نبوس

با آن كه خوب ميداني چقدر براي داشتن "تو" و آغوش "تو" و بوسه هاي "تو"، همه زندگي را صبر كرده ام

قبل تر هم گفتم

شناختنت برايم حتي مهمتر از داشتنت است

و اين حقيقت را خودت بهتر از همه مي داني

دوستت دارم

آنقدر دوستت دارم

كه حالا ميتوانم همه خستگي ٤٠ ساله را 

يكجا زمين بگذارم و 

هيچگاه پا نشوم،

بانوي صاحبدل

مراقب داشته هامون باشيم