وقتی یکی می گه: "رنگِ نگات، طعم جنون رو میده"، تا آخرِ این حرف رو رفتن، اصلا ساده نیست
و به راحتی دست یافتنی
باید روزهاااااا و ماه هااااا و سال هااااا بگذره تا بفهمی جنونش رو
و عمقش رو
حیف که بیشترِ آدما همون جور که عشق رو کشیدن صرفا به کوچه بازار و خیابونا،
این حرف رو هم به همین شکل میشنون و تعمیم می دن به تمام زندگياشون و يا شايدم زنده بودناشون
دلم می سوزه برا عظمت و عمیق بودن بعضی جملات
که خودش یه دنیاست، اما شأنش در حدِ کوچه بازاری شدن میاد پایین، وقتی میشه لقلقه ی زبون ها صرفا
نمی گم من اونو درک کردم، ادعایی ندارم؛
اما می دونم برای اون همه زیبایی و معنا که تونستن جمع بشن تو دل یه جمله؛
باید دل داده باشی
روح و جسم گذاشته باشی وسط
پايِ اعتبار و اعتماد و علاقه و محدوديتِ خود خواسته وسط باشه
که اصل و نهایت خودشون رو بهت نشون بدن
جز این باشه، به زودی و درکمترن زمان از گفتنش
از زبونت و لرزیدن دل مخاطبِ مثلا خاصت،
با دیدن یکی دیگه،
شنیدن یکی دیگه
و با جذب شدن به تظاهرات بیرونیِ یه آدمِ ديگه،
از زیبایی و تیپ و ثروت و جایگاه اجتماعی و...،
همش پریده و فقط گند زدی به اصالتِ حرفی که از دهنت دراومده
و حتي به اصالت ِ حرف زدن حتي
و خرابش کردی برایِ خودت و بقیه
و بدترش اینه که خودتم متوجه نباشی و به شدت و همتِ عالی مشغول لوث کردن زیباییِ معنای دوست داشتن
دوست داشتن و دوست داشته شدن، يكي از با ارزش ترين داشته هاي بشريه
پس:
مراقب داشته هامون باشیم
پی نوشت: دوست بوشهری من
لطفا یه راه ارتباطی بزار. یه زحمت دارم برات
دغدغه های یه مرد ...
ما را در سایت دغدغه های یه مرد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mardboodana بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 23:28